نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات در اسارت
اندر خاطرات اسارت؛
در دوران اسارت یرای اینکه زیاد وقت بچه‌ها به بطالت نگذرد دور از چشم نگهبانان بعثی آسایشگاه فعالیت‌های زیادی از جمله بررسی اخبار تلویزیونی که از گوشه و کنار به گوش می‌رسید، اجرای مسابقات ورزشی، اطلاعات عمومی، هوش و اعتقادات انجام می‌شد. در واقع علی رغم محدویت‌های زیاد، دوران اسارت هزار پیشه‌ای از فعالیت‌های متعددی داشت برای اسرا. در ادامه این خاطره خواندنی از محمد سلطانی آزاده ایلامی را بخوانید.
کد خبر: ۵۵۶۳۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲

اندر خاطرات دوران اسارت؛
بارها و بارها از فرماندهان و مسئولین اردوگاه درخواست قرآن داشتیم و هر بار به یک روشی طفره می‌رفتند و حتی گاهی می‌گفتند که شما چه میانه‌ای با قرآن دارید! اما بالاخره این تلاش‌ها بعد از یک سال نتیجه داد و مونس و همدم ما آمد، به هر آسایشگاهی که حدود ۱۲۰ نفر بودیم یک جلد قرآن دادند. ادامه این خاطره آزاده ایلامی محمد سلطانی در ادامه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۵۳۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۳

اندر خاطرات اسارت؛
طلبه «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز استان ایلام در بیان خاطره‌ای از دوران اسارت می‌گوید: شاید کسی باور نکند یک عده اسیری که تحت نظارت کامل دشمن و شدیدترین فشار‌های جسمی و روحی بودند، این همه تشنه تعلیم و تعلم باشند و از هر فرصتی برای فرهنگ‌سازی و ترویج مبانی و آموزه‌های دینی خودشان و نشر و گسترش علوم مختلف تلاش کنند. در ادامه این خاطره دوران اسارت منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۲۸۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۶

اندر خاطرات دوران اسارت؛
طلبه «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز استان ایلام در بیان خاطره‌ای از دوران اسارت می‌گوید: «یک شب خواب دیدیم عراقی‌ها مقدار زیادی رطب تازه، آبدار و خوش آب و رنگ برایمان آوردند و ما هم یک شکم سیر از آن‌ها خوردیم.» و اما اتفاقاتی که روز بعد با تعبیری که از خواب من رخ داد در ادامه بخوانید.
کد خبر: ۵۵۲۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

حجت الاسلام «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز ایلامی است که در عملیات کربلای ۵ سال ۱۳۶۵ در منطقه مرزی شلمچه به اسارت دشمن درآمد و تا مدت‌ها جز اسرای مفقودالاثر بود وی در بیان خاطراتی از عید نوروز در اسارت چنین می‌گوید: هفت‌سین ما در اولین عید نوروز در اسارت سیم‌خاردار بود و سنگریز‌های جارو شده، سنگدلی بعث‌ها بود و سرزمین نفرین شده تکریت و سردی هوا و سینه‌های پر از غصه و سر‌های پائینِ ما.
کد خبر: ۵۵۱۱۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۱

روایت اسرای مفقودالاثر؛
طلبه «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز استان ایلام در بیان خاطره‌ای از دوران اسارت می‌گوید: محیط اسارت را می شود مصداق مدینه فاضله‌ ای علوی دانست. بشر تصور می‌کند که نمی شود عدالت واقعی در زمین اجرا شود. ولی بچه بسیجی ها عکس این نظریه را در اسارت به اثبات رساندند. همه چیز به عدالت بین افراد تقسیم می‌شد. ناگفته نماند این بحث به محیط داخلی و فضای داخلی آسایشگاها مربوط می شود نه رفتار بعثی ها. ادامه این خاطره دوران اسارات را بخوانید.
کد خبر: ۵۵۰۴۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۹

روایت اسرای مفقود الاثر؛
طلبه «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز استان ایلام در بیان خاطره‌ای از دوران اسارت می‌گوید: بعد از مهمان نوازی زبیریان در بصره این بار نوبت به بخور بخور بر سر خوان گسترده یاران سندی بن شاهک یهودی رسیده بود. دور از ادب بود کسی از اهالی صاحب خانه جا بماند و به مهمانان خوشامد نگوید. لنگان لنگان و یکی یکی وارد صف شدیم و این اولین تجربه تونل وحشت یا دیوار مرگی بود که در روزهای آغازین ورود به استخبارات بغداد با تمام وجودمان لمس کردیم. ادامه این خاطره دوران اسارات را بخوانید.
کد خبر: ۵۵۰۱۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۲

روایت اسرای مفقودالاثر؛
اوایل اسارت یکی از فرماند‌های بعثی دستور داد که اول صبح باید دور محوطه بدوید و چند دقیقه‌ای نرمش انجام بدهید. تعدادی رزمنده ایرانی کنار هم ورزش صبحگاهی شروع کردیم و در زادگاه صدام! خیلی باشکوه به‌نظر می‌رسید. نزدیک بود چشمانشان از حدقه بیرون بزند. باورشان نمی‌شد این‌ها همان‌هایی هستند که با کابل دنبالشان می‌کنند و تحقیرشان می‌کردند! چند دقیقه‌ای مات و مبهوت به این نظم و حرکات هماهنگ نگاه کردند آخرش کاسه صبرشون لبریز شد و بعد با کابل و چوب ریختند سر بچه‌ها و بزن بکوب شروع شد و ورزش تبدیل شد به تعقیب و گریز و غلتاندن بچه‌ها توی خاک محوطه... ادامه این خاطره آزاده ایلامی را بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۴۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۱

خاطرات اسارت
روایت لحظه خبر شیرین آزادی اسرای ایرانی در ارودگاه عراق به زبان آزاده و جانباز «حاج باقر رنجبر» را بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۴۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۳۱

طاهر وفایی، از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که در سال ۱۳۶۵ با هدف دفاع از میهن به خدمت مقدس سربازی رفت و در روز ۲۱ تیرماه سال ۱۳۶۷ حین درگیری با ارتش بعثی عراق به اسارت در آمد.
کد خبر: ۵۳۹۱۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۷

برگی از خاطرات آزادگان در اسارت؛
«یکی از عراقی‌ها آمد داخل اردوگاه و به حاج‌آقا گفت: ابوترابی! بازی می‌کنی؟ حاج‌آقا گفت: ما پیرمردیم، ما کجا، شما کجا؟ ما که بازی بلد نیستیم. عراقی گفت: تو پیرمردی؟ من هر روز با دوربین می‌بینم که تو بازی می‌کنی ...» ادامه این خاطره از «سید آزادگان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۷۵۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۴

نوید شاهد - «یکی از دوستانم به نام علی سرداری در آسایشگاه شماره هفت بود. به سرم زد برای مدتی هم شده اتاقم را با یکی عوض کنم و برم آنجا. عراقی‌ها به هیچ وجه موافقت نمی‌کردند، به همین دلیل خودم یک نفر را پیدا کرده و جابه‌جا شدم، ولی قضیه لو رفت و با عکس‌العمل نیرو‌های بعثی مواجه شدم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "صفرعلی عالی‌نژاد" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۲۰۵۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸

نوید شاهد - «چند نفر از کارکنان ایثارگران نیروی هوایی در قصر شیرین پیش من آمدند و گفتند: می‌خواهی با خانواده‌ات تلفنی صحبت کنی؟ پیشنهادی از این بهتر نمی‌شد لذا با کمال میل قبول کردم ...» ادامه این خاطره خواندنی از خلبان سرلشکر شهید "حسین لشگری" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۲۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۲۵

روایتی خواندنی از جانباز و آزاده ی کرمانشاهی؛
نوید شاهد - "سید احمد حسینی" می گوید: «نگهبان ها با باتوم وارد آسایشگاه شدند، با کتک ما را به محوطه بردند، زمین از شدت سرما یخ زده بود تا صبح ما را نگه داشتند و همه ی ما از سرما به هم چسبیده بودیم.»
کد خبر: ۵۱۱۳۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۰۴

نوید شاهد _ حاج محمد باقر رنجبر بوشهری دوم فروردین ماه سال ۱۳۶۱ به اسارت دشمن بعثی درآمد و ۲۵ مردادماه ۱۳۶۹ پس از تحمل ۸ سال و ۴ ماه اسارت به میهن اسلامی بازگشت. او از خاطره تلخ لحظه اسارت خود می گوید.
کد خبر: ۵۰۲۳۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۰

خاطرات عباس حسین مردی
نوید شاهد – «درمان درد دوران اسارت» عنوان یکی از خاطره های کتاب «حکایت زمستان» است. آزاده «عباس حسین مردی» در این خاطره از مهاتر شکسته بند کردی صحبت می کند که درمان درد اُسرا بود. در ادامه این خاطره را می خوانید.
کد خبر: ۵۰۲۳۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۵

نوید شاهد - «یک روز حاج‌آقای ابوترابی به اردوگاه ما آمده بودند، بچه‌ها از او پرسیدند چرا امام زمان(عج) به آسایشگاه شما نمی‌آیند؟ ایشان هم به شوخی گفتند من جلوی در ایستاده‌ام و نمی‌گذارم! ...» ادامه این خاطره از شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۲۲۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۰۸

نوید شاهد - «محسن آمریکایی در روز‌های اولیه اسارت بعد از شناسایی حاج‌آقا، نام و مشخصات ایشان را به ماموران عراقی لو می‌دهد و اینکه همین موضوع باعث شکنجه‌های شدید حاج‌آقا می‌شود ...» ادامه این خاطره از شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۱۵۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۲۴

نوید شاهد - آزاده سرافراز "عباس شهریاری" نقل می‌کند: «یکی از برنامه‌های دهه مبارک فجر، انداختن سفره وحدت بود. همه بچه‌ها روز ۲۲ بهمن، ناهار آن روز را در هر آسایشگاهی که دوست داشتند و با هر شخصی که مایل بودند، می‌خوردند...» در ادامه توجه شما را به جزئیات این خاطره جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۹۸۸۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۱۹

نوید شاهد - «دو دختر و پسر جوان قصد ازدواج داشتند و تقریبا داشت کار تمام می‌شد که خانواده داماد پی بردند، پدر عروس از نیروهای دربار رژیم گذشته بود و نمی‌دانستند باید چه کنند من پیشنهاد دادم موضوع را با حاج‌آقا ابوترابی در میان بگذارند ...» ادامه این خاطره را از شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۶۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۸